قبل از انقلاب چهار ساله بودم همیشه خونمون روضه بود. یه بار تو روضه منزل مون کنار مادر بزرگم و خواهرم که هشت سالش بود نشسته بودم. مادرم کنار سماور چایی می ریخت و خواهرم سینی چای را به مهمان نا تعارف می کرد منم ظرف قند را جلوی مهمانها می گرفتم.

روضه خوان کت شلواری بود ساواک بعد از آزادی از زندان به خاطر فعالیّت های سیاسی لباس روحانیّت و روضه خوانی را ممنوع کرده بود ولی توی خونه ها روضه های آتشین و سوزناک می خوند و مجلس امام حسین علیه السلام را گرم می کرد. به خاطر شکنجه دستش می لرزید. مردم هم همیشه از اون برای روضه دعوت می کردند.

یه روز با شروع روضه من و خواهرم داخل اتاق کنار مادر بزرگم نشسته بودیم. روضه خون با گریه روضه می خوند و خانوما هم به شدت گریه می کردن و روی پاشون می زدن. مادر بزرگم مثل بقیه خانوما چادرش رو رو صورتش کشیده بود و به شدت گریه می کرد و روی پاش می زد. من و خواهرم همه رو نگاه می کردیم و فقط ما دو تا گریه نمی کردیم چون از حرفهای روضه خون چیزی سر در نمی آوردیم.

یه دفه دیدم خواهرم آب دهنش رو به چشماش می ماله که مثلا داره گریه میکنه. منم از اون یاد گرفتم و آب دهنم رو به چشمام مالیدم که دارم گریه می کنم! روضه که تموم شد پریدیم کنار مادرم و چایی روضه را پخش کردیم. بازم من قند و خواهرم چایی. 

سالها بعد که انقلاب شد همون دختر کوچیک 4 ساله با سرمایه همین روضه ها شد نوکر خدا و اهل بیت علیهم السلام و حرف اون هم مثل همون روضه خون، دلها رو آتیش می زنه و به خدا نزدیک می کنه و از گناه دور میکنه.

این اثر روضه سیدّالشهداست.