دلایل تضاد و گروه بندی ها در کشور و مجلس شورای اسلامی و دانشگاهها و... از بدو انقلاب تاکنون
امربه معروف ونهی ازمنکربه تأسی ازسیدالشهداء
آیا امام حسین علیه السلام قیام کرد تا مسلمانان شقه شقه شده و هر یک برای خود گروه و حزبی درست کنند و جنگ احزاب راه بیاندازند؟
آیا مصداق امت واحده در قرآن گروه بندی مسلمانهاست؟
آیا مفهوم و مصداق وحدت، گروه بندی وتفرقه و حزب بازی است؟
آیا بنیانگذارانقلاب اسلامی و مقام معظم رهبری بارها به پرهیزاز حزب و گروه بازی که بیشتر دام دشمن و شیطان نفس هست هشدار ندادند؟
مگر پیروی از ولایت فقیه چیزی غیر از اجرای رهنمودها و دستورات ولی فقیه هست؟
تحزّب گرایی مدل کدام اسلام است؟
دلایل تضاد و گروه بندی ها در کشور و مجلس شورای اسلامی
و دانشگاهها و... از بدو انقلاب تاکنون
به جهت رعایت ایجاز از بیان شواهد و مصادیق صرف نظر نموده و آن را به عهده خواننده فهیم گذاشته و اجرایی شدن نظریّه شریف را از سال ۶0 تا سال۸۴ یادآور می شویم تا عبرتی بر آیندگان باشد و همگان بر چگونگی ایجاد تضادهای بین گروهی و روش حلّ آن تعمّق نمایند.
چندین دهه این نظریه درایران وسایرکشورها به ویژه دربین مسلمانان به طورکامل درحال اجراست. اصلاحاتی و اصولگرا حاصل اجرای همین نظریه در ایران هست.
مظفر شریف دانشمند ترک مقیم آمریکا در سال های 1949، 1953، 1954 در آمریکا یک اردوی تابستانی برای جوانان تشکیل داد. در این اردو 24 نفر نوجوان تقریباً 12 ساله شرکت داشتند، که همگی از نظر روانی سالم و از نظر اجتماعی خانواده دارای شرایط مشابه بودند، اما یکدیگر را از قبل نمی شناختند.
شریف، دونفر دانشجو مأمور مشاهده و نظارت کار نوجوانان کرده بود که در بازی ها و فعالیت ها شرکت ولی هیچ رفتاری از خود نشان نمی دادند تا به عنوان رهبر و سرپرست گروه بپندارند.
خود آقای شریف در نقش سرایدار ساده لوح مزرعه سبز و خرمی که اردو در آنجا تشکیل شده بود، ظاهر می شد و گاهگاه سوالات ابلهانه ای می کرد تا حمل بر بی اهمیّتی و نادانی او شود. و کسی او را مزاحم خود نپندارد. به تدریج هیچ یک از نوجوانان از سوالات به ظاهر احمقانه او دلگیر نمی شدند و در حضور وی، از صحبتهای خصوصی و اظهار مکنونات دل خودداری نمی کردند، لذا، شریف از بسیاری از جزییات مطلّع می شد.
مرحله اوّل:1- بچه ها فرصت یافتند، همدیگر را بشناسند و با یکدیگر به طور آزادانه دوست بشوند، بدین ترتیب گروهک هایی به طور آزادانه به وجود آمد که در هریک از آنها، بچه ها به یکدیگر علاقه مند شده بودند.
2- مرحله دوّم: در آغاز به وسیله روش سوسیومتری براساس یک پرسشنامه، میزان و شدت روابط علاقه بچه ها نسبت به یکدیگر بررسی شد. پس از آن، بچه ها علی رغم میل خودشان، به دو گروه 12 نفری تقسیم شدند و لذا دوستان جدید اجباراً از یکدیگر جدا شدند. اما طولی نکشید که در این گروه های مصنوعی، همبستگی شدیدی بوجود آمد و اعضاء هریک از آنها احساس تعلّق خاطر(احساس ما) نسبت به گروه خود پیدا کردند، به طوری که بعد از مدّت کوتاهی هیچ کس افسوس رابطه دوستی اوّلیه خود را نمی خورد.
3- مرحله سوّم: تقریباً خودبه خود در پی مرحله دوم به وجود آمد و در هریک از گروهها که برای خود یک نام هم انتخاب کرده بودند. سوالاتی در زمینه مقایسه دو گروه با هم پیش می آمد؛ مثلاً ما همه کارهایمان را به این خوبی ترتیب دادیم... ما ورزشکارهای زرنگی هستیم، اما آنهای دیگر چطور؟(گروه دیگر) حتما کارهایشان به این خوبی پیش نمی رود. اصلاً آنها نمی توانند خودشان را با ما مقایسه کنند...(آغاز تضاد گروهی)
بدین ترتیب گروه های خودی و غریبه به وجود آمدند که هریک مایل به مقایسه خود با دیگری بودند. از این رو، یک مسابقه ورزشی و تیمی ترتیب داده شد. طی این مسابقه خشونت ها و درگیری های شدید(زدوخورد) بین دو گروه به وجود آمد. گروه ها یکدیگر را به بی صداقتی متهم می کردند. فحش ها بود که ردوبدل می شد و میوه هایی که به سوی یکدیگر پرتاب می شد. شبها حتّی چادر گروه ها متقابلاً مورد حمله قرار می گرفت و بالاخره حتی پرچم گروه رقیب نیز سوزانده شد. در فاصله بین مسابقات و زدوخوردها، هریک از دو دانشجوی ناظر، در گروه خود، نظرات بچه ها را درباره گروه دیگر جمع آوری و ثبت می کرد. در نتیجه اعضای هریک از گروه ها، گروه خود را خودی و گروه دیگر را غریبه می دانست و بدین ترتیب هریک گروه خود را مثبت ارزیابی می کرد و با شهامت با استقامت و مرتّب می خواند و گروه رقیب را حقّه باز، جرزن و کثیف و...
4- مرحله آخر(مهم ترین قسمت کار): نوبت به باز گرداندن مجدد دو گروه به یک گروه واحد، یعنی ایجاد وحدت و انسجام بین کلیه 24 نفر نوجوان شرکت کننده در اردو می شد. بدین منظور اقدامات زیر به عمل آمد:
الف: ایجاد دشمن مشترک: یک مسابقه ورزشی بین همه بچه های اردو از یک طرف و تیم یک شهرک
نزدیک گروه دیگر، ترتیب داده شد که در پی آن فعّالیّت مشترک و کنش متقابل شدید جوانان اردو در مقابل دشمن مشترک، سخت احساس همبستگی می نمودند.
ب- ایجاد نیاز مشترک: لوله آب اردوگاه(به طور مصنوعی) خراب شد و در نتیجه همه جوانان با زحمت ایجاد مجبور به رفتن به تپّه ها و چشمه ها و برطرف کردن نقص شدند.
ج- ایجاد منافع مشترک: بعد از تعریف زیاد از یک فیلم سینمایی و ترغیب به کرایه آن، بچّه ها همه پس اندازهای خود را روی هم گذاشتند تا بتوانند آن فیلم را کرایه کنند.
د- ایجاد خوشحالی مشترک: یک برنامه گردش جمعی به مناطق بسیار جالب و زیباتر ترتیب داده شد و بچه ها برای آماده کردن خود و فراهم آوردن شرایط و مقدمات لازم شدیداً و صمیمانه با یکدیگر همکاری می کردند. در پی این گونه فعالیّتها، همه دشمنی های قبلی بین دو گروه از بین رفت و بررسی مجدد با همان روش سوسیومتری نشان داد که از نظر بچه ها دیگر تفاوتی بین گروه خودی و گروه غریبه وجود نداشت و همه شرکت کنندگان در اردو به عنوان یک گروه و همه آدم های خوب توصیف شدند.
آزمایش فوق نشان که نسبتاً به راحتی می توان به طور مصنوعی عده ای از افراد را به هم نزدیک و آنها را به یک گروه اجتماعی منسجم تبدیل نمود و چه آسان می توان در یک گروه تفرقه انداخت، همبستگی را از بین برد و گروه را از هم پاشانید. این جریان چه به طور طبیعی و چه به طور مصنوعی در جوامع روی می دهد. در ایران نیز همین فرآیند وجود داشته و دارد و مرتباً روی می دهد. چه دوستی هایی که فردا به دشمنی تبدیل و چه دشمنانی که فردا دوستان صمیمی و متّحد می شوند. گاه کوچکترین وجه تمایز نظیر لهجّه مورد سوءاستفاده قرار می گیرد و موجب تفرقه می شود. در این زمینه دشمنان ما که به خوبی فرهنگ ما را مطالعه کرده و به آن مسلّط هستند، همواره با روشها نظیر تقویت اقلیت های افغانی ها و... در پایداری عوامل تفرقه و تجزیه فعّال بوده اند و این روش های مضمحل کننده را به یک عنصر فرهنگی تبدیل نموده اند. اما بعد از انقلاب، این فرآیند، مصداق های خطرناک پیدا کرده اند: یک زمان فرهنگی و مذهبی از یک طرف و تفرقه انداختن بین آنها، مانند جک ساختن درباره ترک ها، رشتی ها،گروه های متعدد و مختلف در مقابل شاه با هم متحد می شوند و زمانی دیگر گروه های چپ و راست، کرد و فارس و... به جان هم می افتند، باز در درون هرگروه(جبهه مشارکت ایران اسلامی، چپ و راست، دفتر تحکیم وحدت، دوم خردادی ها، مجمع روحانیون مبارز، مجمع روحانیّت مبارز، رایحه خوش خدمت، اصولگرایان و...) با هم مبارزه می کنند غافل از این که؛ این گروه بازی ها چه پیامدهایی برای ایران دارد و چه کسانی نظیر شریف در درون هر گروه به این آتش خانمان برانداز دامنی می زنند و در هر گروه افراد را طوری سازماندهی می کنند که کسانی که آتش احساسات شان بر ضدگروه مقابل به علل مختلف از جمله شکستهای قبلی بیشتر باشد، بر سر کار بیاید و بتواند احساسات بقیه اعضای گروه را بسیج نماید، در عین حال همان شریف ها و همکاران شان باید شرایط مناسب عقیده سازی را نیز به حرکت درآورند و رسانه های هرگروه را بر ضد رسانه های گروه دیگر بشورانند و سپس جوانان پیرو هر گروه را بر ضد گروه دیگری بشورانند و از این طریق پتانسیل نیروهای عظیم جوانان از طریق مبارزه با یکدیگر نابود گردد.
افرادی که به این تئوری ها مسلّط هستند، ساده لوح، با ظاهری کاملاً مشروع و مورد تأیید، در جاهای مناسب خوب جاسازی شده اند و خود را بی خطر، بی اهمیّت و مورد اعتماد نشان می دهند و نقش خود را آنقدر خوب و هنرمندانه وزیرکانه ایفا می کنند، که هیچ گاه از سوی اداره کنندگان جامعه مورد تردید قرار نمی گیرند،فقط ناگهان متوجّه می شویم که ما از یک عده خوشمان می آید و از عده دیگر متنفریم(نظیر خوش آمدن از بدحجابها و تنفر از بانوان محجّبه برای تنفر از حجاب و تنفّر از روحانی برای تنفّر از دین و آموزه های دینی و ...) یک وقت، بر ضد کسی شعار مثبت و روز دیگر شعار منفی می دهیم و جالب ترین و مهم ترین نکته این است که همیشه خیال می کنیم واقعاً این خود ما هستیم که از یک گروه بدمان می آید و هرگز به این فکر نمی افتیم که شاید به وسیله کسانی که خود را به ساده لوحی یا دوستی با ما زده اند، به این خوش آمدن ها و بد آمدن ها برانگیخته شده ایم.
با تعمّق در آزمایش مذکور و مطابقت با صدها شاهد و مصداق از پیروزی انقلاب تاکنون، آنچه در دو دهه اخیر مورد توجه سیاستمداران آمریکا نیز قرار گرفته و اکنون شکل تکوین یافته آن قابل مشاهده است براهل بصیرت هویداست.
فرازی از کتاب "نقش تربیتی والدین و رسانه های گروهی در الگوپذیری نوجوانان و جوانان" به قلم منصوره وطنی