دو نوع انتظار هست؛ یکی در ذهن و احساس و خیال، و دیگری در قلب و فکر و تمام جوارح بدن و کلیه اعمال فرد.
اوّلی؛ صرف احساس هست و سکون، و بی تأثیر در سایر اعضا و جوارح انسان؛ دوّمی؛ ایمان و تعقّل وعقیده و باور هست و محرّک حرکت اعضاء بدن و تمام اعمال مشهود و غیر مشهود انسان.
مثال اوّلی به مانند فردی است که مصرّانه و به کرّات میهمان دعوت می کند، ولی هیچ تلاشی برای پذیرایی از میمهان نکرده و دست خالی و بدون تهیه اسباب پذیرایی و آمادگی حداقلی برای استقبال و پذیرایی در منزل منتظر صدای دق الباب منزل می نشیند و در خیال با خود سیر می کند و خوشحال از این که میهمان دعوت کرده است.
مثال دوّمی به مانند فردی است که قبل از دعوت میهمان تمام لوازم پذیرایی را در حدّ توان مالی از چند روز قبل تهیّه کرده و منزل را پاکیزه نموده و سپس با احترام توأم با شرمندگی از جهت امکان عدم شایستگی در پذیرایی، میهمان را دعوت می کند و در حدّ توان در پذیرایی وی می کوشد و خود و لباسش را کاملا پاکیزه می کند؛ تا هیچ چیز بدی موجب ناراحتی میهمانش نشود. او برای اطمینان از پذیرش دعوت؛ خود و منزل را مطابق نظر میهمان تنظیم می کند. در مدت پذیرایی نیز تمام فکر خود را مشغول این می کند که مبادا میهمان از وی رنجیده خاطر شده و زودتر برود و دعوت وی را در دفعات بعد نپذیرد. قلب و دل و زبان و فکرش، هم صدا و هماهنگ در عشق و محبّت به میهمان موج زده؛ و همچون پروانه دور میمان می چرخد تا راضی و خوشحال از خانه وی برود.
وضع انتظار ظهور صاحب الامر و منجی عالم بشریّت مانند دو میزبان در مثال بالاست. عده ای، که کثرت زیادی دارند؛ فقط در کلام