امر به معروف ونهی از منکر به تأسی از سیدالشهداء
به هوش باشیم
ابن ملجم مرادی که فرق امیرمؤمنان وقسیم النار والجنة را شکافت؛ از اول شقی نبود. حضرت علی علیه السلام در زمان حکومت خود؛ از قبیله وی خواست یک نفر نماینده بفرستند. قوم او از بین قبیله شان ۷۰ نفر مؤمن وصالح ... را انتخاب کردند بعد؛ ازبین آن مؤمنان ومبارزان که بیشترین ویژگی های مسلمانی را داشتند؛ یک نفر را انتخاب کردند؛ منتخب آنها ابن ملجم مرادی بود! همان که علی علیه السلام در وصف قاتل خود فرموند : اشقی الاشقیاء اورا خواهد کشت.
شمربن ذوالجوشن ۱۶ بار سفرحجّ رفته بود؛در جنگ ها در رکاب پیامبر بود. بارها تا نزدیکی شهادت رفته بود،ولی بعد از پیامبر فرمانده لشکر یزید و یزیدیان شد.
عمربن سعد که درگودال پای خود را روی سینه ولیّ خدا گذاشت وسر فرزند آخرین پیامبرخدارا با لب تشنه و از غفا و...برید؛ از یاران پیامبر بود؛ تا جایی که زینب کبری بالای گودال به عمرسعد فرمود"عمرسعد تو چرا" یعنی از تو انتظار یاری داریم نه ذبح فرزند پیامبر!
بسیاری از قاتلان و لشکر یزید؛ از کثرت سجده؛ پیشانی پینه بسته داشتند واهل نماز جماعت و جمعه بودند.برخی پشت سر آخرین پیامبرخدا وحضرت علی علیه السلام نماز جماعت خوانده بودند.
همگی اینها بارها امام حسین علیه السلام را از زمان تولد دردامن پیامبر و شدت علاقه به وی را دیده بودند.
بسیاری ازاین لشکر؛پیامبراسلام یا حضرت علی علیه السلام یا امام حسن علیه السلام را از نزدیک دیده بودند وبا امام زمان شان چهره به چهره مصاحبت داشتند.
همگی می دانستند؛پیامبرخداکیست وبرای چه مبعوث شده است؛ برخی کلام خدا و پیامبر را تبلیغ و استناد می کردند!
به هوش باشیم و به عمل و ظاهر صالح و لباس خود مغرورنشویم، همه اینها می تواند اسلحه شیطان شود، اگر خدا را نبینیم.
قاتلان امام حسین علیه السلام در کربلا دلیل کشتن فرزند خاتم النبیین وعلی مرتضی و دختر پیامبراسلام را بغض پدرحسین می گفتند.
چه شد که سر ذریّه پیامبررا بریدند و به حریم پیامبرخدا حمله کردند وخیمه هاشان را سوزاندند و به اسیری بردند؛ وبه طفل شش ماهه امام حسین علیه السلام هم رحم نکردند.
چه شد؛ دخترعلی؛ همان که غیرت الله بود و زینب کبری را شب ها درتاریکی در بین برداران به زیارت قبر پیامبرمی برد تا نامحرمان قامت اورا نبینند؛ همان که مادرش فطمه زهرا سلام الله علیها هنگام مرگ نیز نگران پیدا بودن حجم بدن ازتابوتش بود؛بدون حجاب درکوچه های شام گردانند وبه مجلس یزید بردند. چه شد این همه پستی و ددمنشی در وجودشان رخنه کرد؟
جواب همه پرسش ها ؛این است که همه آنها قبله خود را اشتباه انتخاب کردند و دین شان به دنیای نسیه فروختند و خدا را ندیدند.
آنها گوش به فرمان دل خود وهوای نفس خود بودند. گوش به فرمان ومطیع کامل خدا وجانشین خدا و امام زمان شان نبودند. ولایت پذیرنبودند. قبله شان شیطان ومؤنس شان شیاطین ریز ودرشت بود که خود انتخاب کرده بودند تا به دنیا برسند.امام زمان شان را دیدند وبه دنیا دست نیافتند و سربریدند.چون امام را برای خودشان وهوس هایشان می خواستند. چون ظاهر وپوسته اسلام را گرفته وریشه واساس دین را رها کردند.
عدالتی که خدا فرمان داده بود ومجری آن علی علیه السلام بود ؛ به خاطر پرستش دنیا برنتابیدند واز دین خارج شدند؛ ولی ظاهر دین را برای عوام فریبی نگه داشتند تا به دنیای نسیه برسند که هرگز نرسیدند.
این شد که از یاری پیامبر وجهاد ونماز به جهنم رسیدند.همگی ذره ذره حبّ دنیا را طوری دردل شان جای دادند که برای خدا وجانشینان خدا جایی وجایگاهی ومحبتی نماند.از اولّ؛عافیت طلبی ودنیا خواهی هدف همه شان بود؛ برای همین؛ برای رسیدن به دنیا ی نسیه که نقد می انگاشتند؛ دنیا وآخرتشان را فروختند.
به هوش باشیم ما نیز قبله را گم نکنیم.
خط ولایت وولایت پذیری معصوم وجانشین اش راخط کش و چراغ راهمان کنیم تا قبل از به دام افتادن نجات مان دهند.فقط مراقب دلمان باشیم که جز محبت خدا وپیامبرواهل بیت علیهم السلام ودوستان شان محبتی دردلمان جای ندهیم.
اگر دل از این محبت ها خالی باشد؛ قطعا منزل شیطان خواهدشد.
باور کنیم. باور کنیم قوی تر و زرنگ تر از شیطان نیستیم .
باورکنیم که تمام ارزش وجود مان فقط به میهمان درون دلمان هست؛ هرکس را جا دهیم به همان مسیر خواهیم رفت.
به هوش باشیم شیطان دشمن مؤمن وهمیشه درکمین است؛ تا هرذرّه ای که را ه باز کردی دردرونت فرمان براند.
به هوش باش و بغض مؤمن به دلت راه نده
جنگ با مؤمن به هر صورت و میزان جنگ با خدا و پیامبر وجانشینان پیامبرهست
فقط این نوع هوشیاری است که بصیرت ایجاد می کند.
به هوش باشیم . مبادااز حرّ هم عقب بمانیم